طراحی انسان محور چیست؟ طراحی انسان-محور به تفکر طراحی به فرآیند، طرز فکر و رویکردی برای حل مسائل پیچیده گفته میشود. این طراحی که به عنوان طراحی انسان-محور نیز شناخته می شود، مبتنی بر فلسفه ای است که به یک فرد یا تیم قدرت می دهد تا محصولات، خدمات، سیستم ها و تجربیاتی را طراحی کند که نیازهای اصلی کسانی را که مشکل خاصی دارند برطرف کند.
طراحی انسان محور توسط برنده جایزه نوبل هربرت سایمون حمایت شده است؛ توسط دانشکده طراحی دانشگاه استنفورد توسعه یافته و تدریس شده است؛ و توسط شرکت هایی مانند دی سی دیزاین برای طراحی راه حل های موثر و تاثیرگذار جهت حل چالش هایی که با گروه کوچکی از مردم دارند، استفاده می شود.
آنچه طراحی انسان محور را از سایر رویکردهای حل مسئله متمایز می کند، تمرکز وسواس گونه آن بر درک دیدگاه فردی است که مشکلی را تجربه می کند، نیازهای آن و اینکه آیا راه حلی که برای آنها طراحی شده است واقعاً نیازهای آنها را به طور مؤثر برآورده می کند یا خیر. در بهترین حالت، همان افرادی که بیشترین مشکل را تجربه می کنند، بخش ثابتی از فرآیند طراحی میشوند و در صورت امکان، بخشی از خود تیم طراحی می شوند.
در حالی که فرآیند طراحی انسان محور دارای اشکال زیادی است، مدلی که در طراحی استفاده می شود دارای 5 مرحله کلیدی است. در ادامه چگونگی اعمال این فرآیند ها را بررسی میکنیم.
توجه: هرکسی طراح است، چه بخواهیم و چه نخواهیم؛ انتخاب های ما سیستم هایی را ایجاد می کند که در آن زندگی می کنیم.
-
همدلی کردن در طراحی انسان محور
اصل اساسی طراحی انسان محور این است که قبل از اینکه راه حلی برای خدمت به آنها طراحی کنید، باید آنها را درک کنید. همدلی یعنی درک مشکل از طریق غوطه ور شدن در جامعه ای که تحت تأثیر طراحی شما قرار می گیرد. طراحان وقت خود را صرف صحبت مستقیم با کسانی می کنند که مشکل مربوطه را دارند، محیط آنها را بررسی می کنند، و با کارشناسان در مورد این موضوع مشورت می کنند تا به طور کامل تمام چالش هایی را که برای ایجاد راه حل با آن مواجه هستند را درک کنند. این مرحله و فرآیند طراحی به طور کلی، در مورد پرسیدن سؤال به جای فرضیه پردازی در مورد چراییها میباشد. کسانی که می توانند در هنگام برخورد با مشکلات دیگران «ذهنیت یادگیرنده» را اتخاذ کنند، بیشترین موفقیت را در ایجاد راه حل های تاثیر گذار خواهند داشت.
این مهمترین بخش فرآیند است که بر روی تحقیقات اقدام مشارکتی تمرکز میکند. فقط مستندسازی کافی نیست، باید کاربر را درگیر طوفان فکری کرد و سپس به مدلسازی و نمونهسازی نیز پرداخت.
-
شرح دادن در طراحی انسان محور
این مرحله به تنظیم بقیه فرایند کمک می کند. پس از جمعآوری اطلاعات در مورد مسئله ای که به دنبال حل آن هستید، مشکل را با تمرکز بر اقدام کلیدی که قصد انجامش را دارید، تعریف کنید. اغلب مردم مشکلات را ترکیبی از مشکل و راه حل تعریف میکنند. برخی از اظهاراتی که شنیدهایم اینگونه بودند: ما به پول بیشتری نیاز داریم. ما باید یک قانون تصویب کنیم. ما باید زندانهای بیشتری بسازیم.
این عبارات نمونه های بدی از چگونگی تعریف یک مشکل هستند. به عنوان یک طراح انسان محور، همیشه باید دلیل آن را بپرسید. چرا به زندان های بیشتری نیاز داریم؟ ما واقعاً در تلاشیم تا به چه چیزی برسیم؟ پاسخ ممکن است چیزی شبیه این باشد: “ما به راهی برای حفظ امنیت عمومی نیاز داریم.” این مشکل واقعی است که باید روی آن تمرکز کنید. روشی که شما با آن مشکل را تعریف می کنید مهم است و باید به گونه ای بیان شود که امکان خلاقیت در نحوه رسیدگی به آن وجود داشته باشد.
بدین صورت طراحان می توانند راه حل های مختلفی ارائه دهند. این بیانیه به عنوان تز عمل کرده و تیم می تواند به طور مکرر راه حل ها را در طول فرآیند بررسی کند تا مطمئن شود که آنها واقعاً تمام جنبه های مشکل را حل میکنند یا خیر.
-
ایده پردازی در Human centered design
اکنون پس از درک بهتر دیدگاه شخصی که مشکلی که شما قصد حل آن را دارید را تجربه میکند و در مرحله دوم، یک مشکل قابل اجرا را تعریف کرده اید، زمان طوفان فکری فرا رسیده است. تا جایی که ممکن است راه حل های زیادی برای مشکلی که تعریف کرده اید ارائه دهید. بهتر است این کار به شکل تیمی انجام شود . هر یک از اعضای تیم ایدههای خود را بنویسند و روی تابلویی قرار دهند تا همه ببینند. یک نکته کلیدی که در اینجا این است که اکنون زمان قضاوت درباره خوب یا بد بودن ایده ها، عملی یا عجیب و غریب بودن ایده ها نیست. هدف این است که تا حد امکان ایده های بیشتری را ارائه دهیم. وقتی ایدهها را در حین بیرون آمدن قضاوت کنیم، فرآیند خلاقیت متوقف میشود. اغلب یک ایده غیرعملی که به آرامی کنار گذاشته شود می تواند دقیقاً همان راه حلی باشد که به دنبال آن هستید.
علاوه بر این، از مشارکت دادن افرادی که با مشکل زندگی می کنند در فرآیند طوفان فکری نترسید. مفهومی به نام طراحی مشترک وجود دارد که در آن، طراحان درست در کنار افراد هدف (آنهایی که راهحل برای حل مشکلشان ارائه میشود) کار میکنند. با مشارکت دادن آنها در این فرآیند، احتمالاً راه حل های بهتری دریافت خواهید کرد که از پایین به بالا هستند، نه از بالا به پایین.
-
نمونه اولیه در طراحی انسان محور
طراحان ایدهها را با آزمایشهای کمهزینه عملی میکنند. این آزمایش ها یا نمونه های اولیه را می توان برای محصولات فیزیکی، رابط های مجازی، فرآیندها یا سیستم ها ایجاد کرد. هدف از هر یک از این موقعیتها، ایجاد چیزی است که میتوان روی افراد هدف آزمایش کرد تا کارایی آن را ببینید. برای محصولات فیزیکی و مجازی، این مدلی از طرح هایی است که در ذهن دارید. در مورد خدمات، مدلی با مراحل عملی و جریان کاری بسازید که می تواند در دنیای واقعی یا از طریق نقش آفرینی شبیه سازی شود. با توجه به اینکه این یک نمونه اولیه است، یک کار در حال پیشرفت در نظر گرفته می شود، نه یک راه حل نهایی. یک تمرین خوب این است که طراحان و شرکت کنندگان چندین نمونه اولیه داشته باشند و آزمایش کنند تا ببینند کدام یک برای پاسخگویی به نیازهای شخصی افراد هدف مناسب است.
-
آزمایش و تکرار در Human centered design
ایده ها و نمونه های اولیه را آزمایش کنید. اینجاست که طراحان ایرادات، ضعف ها و شکاف های طراحی را شناسایی کرده و در طول مسیر آن را بهبود می بخشند. از شخصی که با مشکل زندگی می کند خواسته می شود که مدل یا نمونه اولیه را مکرراً آزمایش کند و ببیند که آیا تمام جنبه های یک مشکل را بررسی می کند یا خیر. هنگام آزمایش سعی نکنید از راه حل خود دفاع کنید. هدف شما این است که از نمونه اولیه خود به عنوان راهی برای یادگیری بیشتر در مورد افرادی که برای آنها طراحی می کنید استفاده کنید. آنها چه چیزی را در مورد آن دوست دارند؟ چه چیزی را در آن دوست ندارند؟ چرا اینطور است؟ اگر بتوانید به این فرایند به عنوان فرصتی برای کسب اطلاعات بیشتر برای ارائه بهترین راهحل برای کسانی که به آن نیاز دارند نگاه کنید، می توانید راه حلی ارائه کرده که به طور قابل توجهی بهتر از راهحل اولیه شماست.
شاید فکر کنید که اکنون پایان راه است؛ باید بگوییم خیر. فرآیند طراحی پویا و چرخه ای است. اغلب اوقات خطی نیست، و تنها قدم بعدی خود را متوجه خواهید شد. به عنوان مثال، در مرحله نمونه سازی، ممکن است فرد متوجه شود که ایده هایی که طبق آن نمونه سازی میشود در واقع نیازی را که تعریف شده بود را برآورده نمی کند. این ممکن است به این معنی باشد که طراح باید بیشتر به طوفان فکری بپردازد یا به بررسی عمیق تر مشکل بپردازد. به طوری که آنها را به مراحل قبلی در فرآیند بازگرداند. این فرایند باید یک سیال و مداوم باشد تا زمانی که همه شرکت کنندگان راضی شده و راه حلی شناسایی شود که واقعاً مشکل را برطرف کند. هر چه بیشتر پیش بروید و بیشتر آزمایش کنید، چرخه ها کوتاه تر می شوند.