ترکیب بندی (composition) نحوهی قرار گیری عناصر در کادر عکس است. بدون ترکیب بندی مناسب حتی اگر بهترین سوژه و نور را داشته باشید، به نتیجهی مطلوب دست پیدا نخواهید کرد. بسیاری از عکاسان مبتدی فکر میکنند ترکیب بندی فقط به قانون یک سوم خلاصه میشود و به همین دلیل سراغ تکنیکهای دیگر نمیروند. برای تغییر ترکیب بندی میتوان کادر را به سمت چپ و راست یا پایین و بالا برد یا تنظیمات زوم دوربین را تغییر داد. با این حال این موضوع به همین سادگیها نیست و نیازمند یادگیری چند تکنیک و تمرین است. در این مقاله تکنیکها و توصیههای ترکیب بندی خوب را مرور میکنیم.

عناصر ترکیب بندی کدام اند؟
عناصر ترکیب بندی عبارت اند از: نقاط (points) ، خطوط (lines) و اشکال (shapes)
این سه، عناصر ابتدایی و اصلی ترکیب بندی هستند. هر چیزی که در کادر عکستان وجود دارد از سوژه گرفته تا پسزمینه و کوچکترین جزئیات که اهمیت چندانی هم ندارند، همگی متشکل از نقاط و خطوط و شکل اند.
همیشه بخشهایی از عکس از بخشهای دیگر مهمتر و در واقع تعیین کنندهی کادر بندی عکس هستند. برای درک بهتر به تصاویر زیر نگاهی بیاندازید:
اگر به خطوط نقاشی شده دقت کنید متوجه ترکیب متعادل عکس میشوید.
این عکس تکه یخی سوار بر امواج را نشان میدهد. اگر دقت کنید میتوانید خطوط و اشکال را در آن ببینید:
حالا سوالی که مطرح میشود این است که آیا هنگام عکاسی باید سوژه را به خطوط سیاه و سفیدی مثل عکس های بالا تبدیل کنیم؟
نه لزومی ندارد اما باید به ساختار و کادربندی خوب بر اساس خطوط و اشکال سازندهی آن توجه کنیم.
هدف (Intent) از ترکیب بندی
مهمترین نکتهی ترکیب بندی – برخلاف چیزی که تصور میشود – داشتن یک فرمول و ساختار ثابت برای کادر بندی نیست بلکه داشتن هدف از هر ترکیب بندی است.
منظور از هدف چیست؟ شما از هر سوژهای بر اساس هدفی عکس میگیرید. برای هر عنصری که در عکس شما وجود دارد باید دلیلی وجود داشته باشد یا به بیان دیگر وجود هیچ چیز در یک عکس تصادفی نیست. اگر این نکته را به خاطر بسپارید و برای پیاده کردن آن وقت بگذارید خودتان از نتیجهی کار شگفت زده خواهید شد.
سادگی (Simplicity) در ترکیب بندی
هر عکسی که شما میگیرید بار احساسی دارد؛ در واقع این القا و انتقال حس، دلیل اصلی عکاسی است. برای انجام این کار یکی از بهترین راهها این است که به پیام احساسیای که میخواهید منتقل کنید فکر کرده و راهی برای انتقال آن به مخاطب پیدا کنید. اینجاست که قدرت سادگی معنا پیدا میکند.
اگر در حال عکاسی از منظره هستید، هر عنصری که به حس زیبایی شناسی عکس صدمه میزند مثل زبالهای در گوشهای از کادر یا تیر چراغ برق و هر چیزی از این دست را از آن حذف کنید.
سادگی عکس علاوه بر سوژه و نور به ترکیب بندی نیز بستگی دارد. عکس شلوغ باعث سردرگمی بیننده میشود. غیر از وقتهایی که هدف، گرفتن عکس شلوغ است سعی کنید از جا دادن عناصر بسیار زیاد در آن بپرهیزید. هنگامی که عکس بدون هیچگونه محرک و عنصر اضافی دقیقا همان پیامی را که میخواهید میرساند، میتوانید مطمئن باشید که از قدرت تاثیرگذاری زیادی برخوردار است.

تعادل (Balancing in composition)
برقراری تعادل در کادر عکس کار سختی نیست. کافیست فکر کنید هر عنصر موجود در عکس چقدر به توجه نیاز دارد. در هنر به این موضوع “وزن بصری” (Visual weight) میگویند. وزن بصری در ترکیب بندی با عناصری مانند اندازه، رنگ، بافت، تن (tone) و کنتراست (contrast) در ارتباط است. هنگام عکاسی دقت کنید که وزن بصری در سراسر عکس چگونه است. اگر چیدمان عناصر در راست و چپ تصویر با هم در تناسب باشند ترکیب بندی متعادل (balanced composition) و اگر نباشند، نامتعادل (imbalanced composition) خواهد بود (هیچ کدام لزوما از آن یکی بهتر نیست).

گاهی اوقات یک عنصر با وزن بصری سبکتر میتواند با یک عنصر سنگین تر بالانس شود اگر عنصر سبکتر از مرکز عکس فاصله بگیرد. برای درک بهتر این موضوع میتوان الاکلنگ را مثال زد. فرض کنید یک کودک و یک بزرگسال روی الاکلنگ هستند. برای برقراری تعادل، کودک باید از مرکز ثقل دورتر و بزرگسال به آن نزدیکتر شود. برای بررسی تعادل در عکس نیز هر آیتم را نسبت به مرکز ثقل تصور کنید و ببینید وزن کدام یک سنگینتر است و با اعمال همین قانون سادهی فیزیک تعادل را در عکس برقرار کنید.

همانطور که گفتیم متعادل و نامتعادل بودن عکس نسبت به هم برتری ندارند و تنها تفاوت این دو در پیام و حسی است که هر کدام القا میکنند:
عکسهای متعادل (balanced photos) آرامتر و با ثباتتر اند.
عکسهای نامتعادل (imbalanced photos) دراماتیکتر و پویاتر اند.
اگر از یک دریاچهی آرام هنگام طلوع خورشید عکس میگیرید طبیعتا متعادل بودن آن مناسبت بیشتری دارد. در صورتی که اگر موضوع و سوژهی عکاسی متشنج و شلوغ است؛ انتخاب عکس نامتعادل گزینهی بهتری است.
فضای تنفس در ترکیب بندی عکس ها (Breathing space)
زمانی که چندین سوژهی قابل توجه در عکس قرار دارد، برای داشتن ترکیب بندی خوب باید به هر کدام فضای تنفس اختصاص دهیم تا عناصر دیگر عکس باعث دیده نشدن آنها نشوند.
تصور کنید که میخواهید از سه پرندهی در حال پرواز عکس بگیرید؛ اگر حین عکاسی یکی از آنها از کنار دیگری عبور کند، عکس ما نامنظم خواهد شد. در عوض اگر عکس را طوری بگیریم که هر کدام نسبت به هم و نسبت به کادر، فضای تنفس کافی داشته باشند، ترکیب بندی خوبی خواهیم داشت (البته باز هم تاکید میکنیم که این موضوع تماما به هدف عکاسی بستگی دارد).

مثال دیگر عکسی است که قلهی کوه در قسمت بالای آن قرار دارد که به تنهایی میتواند توجه زیادی را به آن قسمت معطوف کرده و عکس را از تعادل خارج کند. در عوض اگر به سوژهها فضای تنفس بدهیم، هم از مزاحمت آنها برای یکدیگر جلوگیری کردهایم هم پیام منسجم و قویتری به بیننده انتقال میدهیم. به عکس زیر نگاه کنید:

فضای مثبت (positive space) و فضای منفی (negative space) در عکاسی
فضای مثبت به قسمتی از عکس گفته میشود که از محیط و پس زمینه کاملا قابل تشخیص بوده و شامل سوژه و جزئیات مهم تصویر است. فضای منفی نیز قسمتی از عکس است که توجه زیادی را به خود جلب نمیکند، در اطراف فضای مثبت قرار دارد و باعث تقویت آن می شود.
عکسهای مختلف با فضاهای مثبت و منفی بیشتر هر کدام حس و پیامی خاص را به بیننده منتقل میکنند.
عکاسان فضای منفی بیشتر را برای القای احساساتی چون آرامش، تهی بودن یا تنهایی استفاده میکنند. این عکسها معمولا جزو عکسهای مینیمال به شمار میروند.

در مقابل عکسهایی با فضای مثبت زیاد، شلوغ و پویا هستند و جزئیات بسیاری دارند. در گرفتن این نوع عکسها باید دقت کرد چون اگر نتوانید به نتیجهی مطلوب برسید، همین شلوغی عکس میتواند تاثیر زیادی روی پیام مورد نظرتان بگذارد.

القای حس در ترکیب بندی بسیار مهم است و در رساندن پیام مورد نظر به بیننده کمک زیادی می کند. برای عکاسی از موضوع یا سوژه ای خاص هم چنین می توانید با چندین بار تغییر کادر و ترکیب بندی، طیفی از فضاهای مثبت و منفی ایجاد کرده و پیام ها و احساسات مختلفی انتقال دهید.
الگوها و روابط بین عناصر (Patterns and Relationships)
طبیعت اطراف ما همواره پر از الگوها و پترن های تکرار شونده است. استفاده از این الگوها به جذابیت و پویایی ترکیب بندی می افزاید. برای این کار فقط به کمی خلاقیت و دید عکاسانه نیاز دارید. سعی کنید ویژگی یا اشکال مشترکی در بین عناصر عکس پیدا کنید و با یک ترکیب بندی مناسب آن ها را در قالب تصویر درآورید. در زیر عکسی با الگوهای تکرار شونده می بینیم:

جمع بندی
ترکیب بندی کار سختی نیست اما نمیشود گفت که آسان است. علتش هم این است که یاد گرفتنی نیست و فرمول خاصی برای آن وجود ندارد و باید با اتکا به خلاقیت و حس زیبایی شناسی و نگاه جستجوگر خود آن را پیاده کنید. ترکیب بندی، تماما به هدف عکاسی و احساساتی که عکاس قصد دارد به بیننده منتقل کند بستگی دارد. حتی قانون یک سوم – که عموما برای مبتدیان است – نیز کمک چندانی به شما نخواهد کرد. برای رسیدن به ترکیب بندی خوب باید بیرون بروید و با کادرها و ترکیبهای متفاوت عکاسی کنید. با این حال مطالب ارائه شده در این مقاله نقطه شروع خوبی است و با کمک گرفتن از آن میتوانید عکسهای منحصر به فرد خود را بگیرید.