من در همان ابتدای شروع کارم در عکاسی ، جنبه های فنی عکاسی را مد نظر قرار داده بودم بودم. تمام چیزی که به ان فکر میکردم گرفتن تصویری واضح بوداز کدام سرعت شاتر برای شکار پرندگان هنگام پرواز استفاده کنم؟چه دیافراگمی به من پس زمینه مات با سوژه ای واضح می دهد؟تنظیمات پیشنهادی برای فوکوس خودکار چیست؟این سوالات کلیشهای سوالاتی بود که در ذهنم بود.
در آن زمان نمی دانستم که هنر عکاسی فراتر از سوژههای شفاف و زمینههای مات است. البته منظور من این نیست که وضوح اهمیت ندارد . بدیهی است که هیچکس یک عکس تار را دو بار نگاه نمیکند. اما عکاسی خوب فراتر از تنها وضوح است. در این مقاله به عنوان عناصر عکاسی من چهار عنصر را که یک عکس خوب را از یک کلیک معمولی متمایز می کند بررسی میکنم.
نور و سایه
بدیهی است که نور مهمترین عنصر در هر عکس است زیرا این واقعیت وجود دارد که عکاسی به نوبه خود مربوط به ثبت نور است. به عنوان یک مبتدی ولاً تعجب میکردم که چرا تصویر واضح من آنطور که تصور می کردم چشمنواز نیست در نهایت فهمیدم که واضح ترین تصاویر در هنگام عکسبرداری با نور بعد در نهایت تبدیل به یک عکس متوسط می شود.
چشم انسان فقط فرکانس های نور منعکس شده در اطراف ثبت میکند صرف نظر از توجهی که فرد سعی در عکاسی از آن را دارد.

تصویر بالا در حدود ۹ صبح در ماه سپتامبر گرفته شده است اگر همین عکس را زیر نور شدید (اواسط روز یا ماههای تابستان)میگرفتم تصویر این تاثیر بصری را نداشت.کیفیت نوری که از کجا منعکس میشود تقریباً به اندازه خود سوژه مهم است.جزئیات بافتی و کنتراست مستقیماً با کیفیت نوری که یک سوژه را روشن می کند ارتباط دارد.
برای یک سوژه در زیر آفتاب در ساعت های مختلف عکس های متفاوتی ایجاد میشود. این یکی از دلایلی است که برخی از عکاسان حاضر به گرفتن یک تصویر اصلی خیره کننده از جالب ترین نقاط عکس هستند. نور ملایم هایلایت ها و سایه ها را برجسته میکند در نتیجه به حالت کلی تصویر کمک می کند.

سایه ها
اگر نور تصویر ایجاد می کند سایه ها آن را تقویت می کنند. سایه ها نکات را برجسته و در نهایت باعث ایجاد عمق در تصویر می شوند. در تصویر بالا ابر های تیره و انعکاس ها هستند که به درختان عمق می دهند.
سایه ها اغلب با نوردهی (Exposure) کم اشتباه گرفته میشوند. یک عکس با سایه های زیاد لزوماً یک تصویر کدِر نیست. وقتی اینها به درستی استفاده شوندسایه ها به احساس تصویر اضافه می شوند البته به شرطی که هایلایت ها در مکان خود باشند. تعدادی از ما به خاطر سعی در استخراج جزئیات از هر پیکسل اغلب اشتباه میکنیم. باید درک کرد که ما با روشن تر کردن سایه ها تضاد به کلیه تصویر را به خطر میاندازیم. تعادل بین هایلایت ها و سایه ها همان چیزی است که یک تصویر را زنده میکند.

صحنه های دارای نور پس زمینه
منبع نور (خورشید)در تمام تصاویر بالا پشت من قرار داشت. آیا این به آن معناست عکاسی در مقابل خورشید همواره حاوی تصاویر بدی است؟؟پاسخ منفی است. تصاویر دارای نور پس زمینه حال و هوای دیگری را ایجاد می کنند. در واقع گاهی اوقات عکس های نور پس زمینه سرگرم کننده تر از عکس هایی هستند که خورشید پشت عکاس قرار دارد. عکاسی در مقابل خورشید ممکن است آن نوع کنتراستی را که در تصاویر بالا دیده می شود ایجاد نکند. با این حال آنها رنگ گرم و آرام را در تصویر کلی و ارمغان می آورند. در هر حال هنگام کار با سوژه هایی که دارای نور پس زمینه هستند باید مراقب باشید زیرا آنها پیچیده ترند.
صحنه های دارای نور پس زمینه در مقایسه با نور برگشتی زودتر نور شدید را پرتاب می کنند. در نتیجه دریچه برای عکسبرداری با نور پس زمینه باریک تر میشود. عکاسی در مقابل نور ذاتاً ما را بین سایه ها و هایلایت های شدید قرار می دهد. باید مراقب بود که هایلایتها از حد خود خارج نشوند. در عقرب موارد بهتر است از منبع نور در قاب خودداری کنید مگر اینکه از روی عمد باشد.


عوامل موثر بر کیفیت نور
گاهی اوقات در ساعتی از روز که انتظار نداریم به نور شگفتانگیزی دست می یابیم. به عنوان مثال تصویر زیر حدود ۱۲ ظهر گرفته شده است. بسیاری از ما اواسط روز را برای عکاسی انتخاب نمی کنیم زیرا همه ما می دانیم که نور میان روز سایه های روشن و برجسته ایجاد می کند. با این حال اگر می خواهید رنگ های آبی در قاب شما به حکمفرما بشود اواسط روز تقریباً بهترین زمان است.
نور خورشید در ساعات اولیه روز غواص طولانیتری را از جو تا زمین طی می کند .فاصله افزایش یافته فرکانسهای آبی را بیشتر پراکنده میکند و حالت های گرمتری دارد .


با این وجود ، نور مناسب در اواسط روز کمتر پیدا میشود . تصویر فوق در ارتفاع حدود 15000 فوت گرفته شده است. با افزایش ارتفاع ، نور تمایل به ملایم شدن و عاری از تیرگی مه مانند دارد. نور همچنین در اطراف خط استوا شدیدترین حالت را دارد و با نزدیک شدن به قطب ها به تدریج ملایم تر می شود.علاوه بر ارتفاع ، همانطور که در تصویر بالا مشاهده می شود، من در ارتفاعی بسیار بالاتر از دریاچه ایستاده بودم.
اگر یک زاویه منفرجه(90 تا 180) داشته باشیم ، هنگام اتصال منبع نور ، دوربین و سوژه ، هایلایت ها و سایه های صاف به دست می آید. وقتی زاویه حاد یا حدود 90 درجه است ، باید هایلایت ها و سایه های نامطلوب را نادیده گرفت.

رنگ و تناژ
رنگ موجودیت غالب دیگری است که حال و هوای عکس را تنظیم می کند. رنگ های گرم مانند قرمز ، نارنجی و زرد می توانند احساسات شادی را ایجاد کنند در حالی که تن های آبی احساس سرد یا غم انگیزی را ایجاد می کنند. در بیشتر موارد ، رنگ ها به عنوان یک عامل مشخص کننده برای مفهوم تصویر هستند.
نگاهی به تصویر زیر بیندازید. این کوه اشباع شده از رنگ های طلایی است که در پس زمینه ای آبی و سفید خنثی (ماه) قرار دارد. مشابه درخشندگی ، رنگ ها نیز تضاد را برای یک تصویر ایجاد می کنند. همانطور که می دانیم بیشتر نوری که در فرم دیجیتال می بینیم در RGB (قرمز ، سبز و آبی) قرار دارد. همتایان آنها به ترتیب CMY (فیروزه ای ، سرخابی و زرد) هستند. اگر همین تصویر در پس زمینه قرمز تنظیم شده بود ، تضاد رنگی با این تصویر نداشت.

تناژ
برخی از ما تمام تصاویر تک رنگ را سیاه و سفید می دانیم. همه عکسهای سیاه و سفید تک رنگ هستند ، اما همه تک رنگها تصاویر سیاه و سفید نیستند. نگاهی به تصویر زیر بیندازید. برخلاف آنچه در بالا ذکر شده ، این عکس یک کنتراست رنگی مشخص را نشان نمی دهد ، در عوض از تن های مختلف آبی تشکیل شده است و آن را به یک تصویر تک رنگ تبدیل کرده است.

در دو تصویر بالا ما میتوانیم به وضوح ببینیم که از رنگ آبی برای نمایان کردن احساس کاملاً متفاوت استفاده شده است. بگذارید یک سناریوی دیگر را در نظر بگیریم. دارتر(نوعی پرنده) شرقی جز تاج زرد پرنده نسبتاً کدر رنگ است. این زمینه سبز رنگ است که سوژه را برجسته می کند. از کنتراست رنگی یا کمبود آن می توان تقریباً به روشهای بی پایان برای ایجاد احساس خاص به یک عکس استفاده کرد.


همانطور که در تصویر بالا میبینیم سوژه یکسان با بوکه(کیفیت قسمت های تار خارج از فوکوس) و ترکیب تقریباً مشابه وقتی که تنها رنگ پس زمینه تغییر می کند کاملاً متفاوت از یکدیگر حس می شوند. تنها تفاوت عمده این دو تصویر در این است که تصویر سمت چپ دارای رنگ مکمل به عنوان پس زمینه است در حالی که تصویر سمت راست دارای پس زمینه ای با رنگ های مشابه سوژه است.
ترکیب و جهت دهی در عکاسی
کادر بندی عکس
از منظر وسیع تر ، تقریباً همه چیز در عکس با یکدیگر ترکیب می شوند. استفاده از نور و رنگ به نفع خود عمدتا از طریق ترکیب انجام می شود. بسیاری از ما از همه دستورالعمل ها مانند قانون یک سوم ، مارپیچ ، خطوط اصلی و غیره اطلاع داریم.بسیاری از ما تقریباً کورکورانه از قانون یک سوم استفاده می کنیم چون در دوربین های جدید در قسمت نمایش زنده تعبیه شده . فقط دانستن رهنمودها و فنون بالا کافی نیست. همیشه مهم است که هنگام عکس گرفتن ، یک مورد مناسب را در زمینه مناسب انتخاب قرار دهیم.

به تصویر بالا نگاهی بیندازید. کنتراست و عمق چیزی است که من می خواستم در این عکس نشان دهم. اگر سعی می کردم این تصویر را با قانون یک سوم مطابقت دهم ، در نهایت می توانستم دره را به یکی از طرفین انتقال دهم. این کار بر حس تعادل در عکس تأثیر منفی می گذارد.درک صحنه مهمتر از تلاش برای جای دادن آن در یکی از قوانین است.
وقتی بدانید چه چیزی را میخواهید انتقال دهید، انتخاب قانونی که بیشتر با خواسته شما مطابقت داشته باشد ، دردسر چندانی نخواهد داشت. اما بدون داشتن ایده روشنی از آنچه می خواهید به تصویر بکشید ، انطور که فکر میکنیم دستورالعمل هایی مانند قانون یک سوم به ما کمک نمی کنند.
جهت تصویر
یافتن زیباترین کادر مستطیلی در هرج و مرج بی پایان است. اینکه چه چیزی باید یا نباید در قاب ایجاد شود یک عکس رامیسازد یا ان را خراب میکند. اجازه دهید دو تصویر زیر را با هم مقایسه کنیم. مورد قبلی مصداق کاملی از یک بازتاب است و هیچ چیز دیگری در قاب وجود ندارد. دومی دارای سنگریزه در پیش زمینه و ستاره در پس زمینه است تا بازتاب را در مرکز تصویر تعریف کند.
مورد اول مربوط به تعادل هندسی است و کل قاب تقریباً به دو نیمه عمودی یکسان تقسیم شده است در حالی که دومی اینگونه نیست. این ممکن است یک دیدگاه فردی باشد که کدام یک بهتر است ، اما نکته اصلی این است ، اگرچه هر دو تصویر شبیه به هم هستند ، آنها دو دیدگاه متفاوت برای انتقال دارند.در تصویر اول ، چشم بیننده ابتدا به مرکز کشیده می شود و سپس به بیرون هدایت می شود.از طرف دیگر ، در تصویر دوم زیر ، چشم در داخل قاب از پایین به سمت بالا حرکت می کند. بدین ترتیب است که یک ترکیب بیننده را به دور کادر میگرداند.


هدف اصلی در اینجا این است که توجه بیننده را تا آنجا که ممکن است در قاب نگه دارید. به عنوان یک عکاس ، می توانیم توجه بیننده را به دور قاب هدایت کنیم یا اینکه آن را به یک یا چند نقطه مورد علاقه در داخل قاب جلب کنیم. دستورالعمل هایی مانند قانون یک سوم در جلب توجه بیننده نقش اساسی دارند. اما چنین دستورالعمل هایی هرگز نمی توانند بعنوان یک رویکرد بی عیب و نقص برای همه ساخته ها مورد استفاده قرار گیرند.
پیکسل های تار در اطراف تقاطع یک سوم می تواند به راحتی بیننده را بی علاقه کند. اگر چیزی در تصویر خیلی غالب باشد ، می تواند به طور شدیدی کل تصویر را سرنگون کند .
سوژه و فضای منفی
بیشتر ما به ویژه در زمینه عکس برداری از حیات وحش تمایل زیادی به تصاویر سوژه محور داریم. در حقیقت ، به همین خاطراست که چرا بیشتر عکاسان حیات وحش حتی به لنزهای 500+ میلی متر فکر می کنند. بدیهی است که تمایل داشته باشید تا آنجا که ممکن است جزئیات بیشتری از سوژه بدست آورید. جزئیات بافت توجه هر کسی را به خود جلب می کند. اما مدت زمان توجه بیننده در داخل تصویر بیشتر به کیفیت روایتی است که تصویر میکند.
تصویر سوژه محور تصویر بالا از غزال سیاه، برشی از تصویر پایین است. تصویر فوق به سادگی از غزالی جهنده صحبت می کند در حالی که تصویر زیر داستان دقیق تری از میزان بلندی غزال را نشان می دهد. با دوربین های مدرن DSLR و دوربین های بدون آینه که بیش از 50 مگاپیکسل را در اختیار شما قرار می دهند ، می توان جزئیات را بهتر از قبل استخراج کرد. حتی یک تصویر شفاف با تعداد زیادی جزئیات می تواند چشم بیننده را خسته کند، این ظرفیت قصه گویی تصویر است که توجه بیننده را به جلب می کند.

در بیشتر موارد ، فضای منفی( فضای منفی منطقه ای است که سوژه اصلی را در یک عکس احاطه کرده است که در آن جای خالی مانده است) تقریباً به اندازه خود موضوع مهم است. این وسعت صحنه را منتقل می کند. تصویری که فقط از یک سوژه در کادر با فضای منفی ناکافی گرفته میشود، اغلب برای یک بیننده کسل کننده است. به عنوان مثال ، افزودن فضای منفی بیشتر در خط دید سوژه ، یک عمل عمومی است.



یک نظریه کلی وجود دارد که فضای منفی فقط در عکسهای پرتره و حیات وحش برجسته می شود. در حقیقت ، برجستگی فضای منفی محدود به حیات وحش و پرتره نیست. یک مثال دیگر از دو برش مختلف از یک تصویر یکسان را در زیر ببینید.


نتیجه گیری
در این مقاله ، من عناصر اساسی جنبه های هنری عکاسی را که کاش آنها را به عنوان یک مبتدی می دانستم ، بیان کردم. اگر یک عکس از نظر فنی سالم باشد ، اما فاقد عناصر هنری باشد ، ممکن است عکسی کامل نباشد. حوزه این مقاله معرفی مقدماتی در مورد عناصر چهارگانه عکاسی است: نور ، رنگ ، ترکیب و سوژه. اگر سوالی دارید یا اگر فکر می کنید من چیزی را از دست داده ام ، لطفاً در بخش نظرات زیر به من اطلاع دهید. سعی می کنم مقاله را به روز کنم یا آن را در مقالات بعدی قرار دهم.